[همخوان: پوبون]
هر یه روز، یه سالمه
روی در نگاهمه
حسرتش تو خوابمه
هر یه روز، یه سالمه
روی در نگاهمه
حسرتش تو خوابمه
[قسمت یکم: هیچکس]
دوباره نخوابیدم، افکار پریشون
از در دوستی وارد میشن، شب میزنن شبیخون
با خودم درگیر دست به گریبون
از آینده ناامیدم از گذشته پشیمون
ولی چه میشه کرد؟
صداهای تو سرم نمیشه قطع
دیگه چشام نمیشه تر که بریزه اشک
چرا آروم نمیشه درد؟ بدنم یخ زده، دستام نمیشه لمس
انگار چیزی که میخوام جلومه ولی بهش دست نمیشه زد
دیگه خوشحال نمیشم، هیچ جا انگار راهم نمیدن
پنجره نی که ماهو ببینم، این درا باز نمیشن
میخوام از درد داد بزنم زمینو گاز بگیرم
شاید امشب میمیرم و فردا از نو زاده میشم
فحش میدم که «چرا؟» به خودم به حصار
به اینکه بشه خواست. به اینکه نمیشه بشه داشت
به هر چی هست و نیست، به اعتماد به چشام
ولی باعث و بانی یکیه همه فحشا ختم میشه به نظام
[همخوان: پوبون]
هر یه روز، یه سالمه
روی در نگاهمه
حسرتش تو خوابمه
هر یه روز، یه سالمه
روی در نگاهمه
حسرتش تو خوابمه
[قسمت دوم: هیچکس]
چرا صبح نمیشه؟
یه چیز توم مرده دیگه
وجودم خورده میشه
چیزای کوچیک گنده میشه
دارم سقوط میکنم ته چاه، نور داره نقطه میشه
دستم از همه جا کوتاه است و میگن آدم تو خودش گم نمیشه
انگار از شکم مادرم هلم دادن و فرو رفتم تو خودم
غرق فکر، هوامو داری یه قلب چرک
دارم با نفسام حبس میکشم. توی من، بنده
بنده هر روز از دیروز خسته تر، ادامه چه سخته
باید نعره زد دیوارای صوتی بشکنن، بریزن بم بشن
جنگ سرد، درگیری تن به تن
ترس و شک. محاصره ام. داره میشه حلقه تنگ
نتیجه ی این جنگ یکیه یا مرگ منه یا مرگ شب
میشه پوتین پات نباشه، شبا اینقدر تار نباشه
زندگی هار نباشه، زخمامون باز نباشه
میشد این حرفا راست نباشه ولی کسی باختو به ما یاد نداده
نظامو باید کشید پایین تا هر یه روز یه سال نباشه
[همخوان: پوبون]
هر یه روز، یه سالمه
روی در نگاهمه
حسرتش تو خوابمه
هر یه روز، یه سالمه
روی در نگاهمه
حسرتش تو خوابمه
[قسمت پایانی: پوبون]
هر یه روز، یه سالمه
رو در نگاهمه
هر یه روز، یه سالمه
رو در نگاهمه