Bahram
Parvaz
دست و پامو قفل کردی با یه قفل بی دووم

بگو لعنت به این دنیا تف به این زمون

قفلو باز کن برو بالاتر بالاتر از ابرا

جایی که دیگه نبینی یه آدم تنها

یه عالمه غم ها توی دل منه

تو هم میخای مثل من بزنی قید تنت

آخه چرا چسبیدی به دنیا عین کنه

میبرم دنیا رو از اینجا زیر سوال

نمیشه هرگز نور خورشید اسیر غبار

خدا کجایی مگه خوابی نمیبینی

چیکار میکنن رو این زمین خاکی

حرفم شلیک میشه تا کور شه دشمن

اینجا اسمش دنیاس یا که کورس قدرت
واسه بالا رفتن باس قبلیتو له کنی

وگرنه انقد غصه میخوری تا که دغ کنی

فک کن رو حرفام که همش حقیقته

تا بجنبی گلوله ی من روی شقیقته

میبینم که بچه ای که نداره کفش به پاش

سوار میشه روی غماش همه خنده هاش

و تو بنده باش

میخوای پرواز کنی حرفام واسه دلت بال پرواز

عمرت تلف میشه اگه باشی پی هم راز

هم راز زیاده ولی خب ولی نیست دواش

برو بالاتر دنبال خط ایست نباش

منو ببر به اینجا ندارم تعلق

اینجا همه مردن ندارن تولد
واسه دیدن عشق میخوای چشم بصیرت

هرکسی رو دیدی بگو بهش به نصیحت

روحمو بگیر قبل اینکه حیرون بشم

خدا کمک منو از این زندون ببر

بر فراز ابرا

در خواب و رویا

چشمان گشایم

میبینم هر بار

از فرط ظلمت

از فقر دنیا

شکوه کنم من

در خوابو رویا

نفرین بر چشم
هیهات بر ما

از ما که گذشته

نفرین بر خواب

نفرین بر دار

نفرین بر مان

از ما که گذشته

نفرین بر خواب

خستم از ارتفاع پرواز

میخوام بشینم رو شونت

تا آروم بگیرم

در خاک

خستم از ارتفاع پرواز

میخوام بشینم رو شونت

تا آروم بگیرم

در دام

دنیای بزرگو میبنم از این بالا تو جفت چشام

واسه کشتن نفس اسلحه تو دستم پر خشاب

خیلیا تو دام دنیا آروم گرفتن

ولی بازم اشک میریزه وخت بارون گرفتن

از چشات

اونوخ میفهمی بویی نبردی از نشاط

حقیقت واضحه ولی بازم بزار بگم

جوونا خامن و وقتی روی فازم نظاره کرد

خنده سطحی من ناشی از غم درون بود

اشکای شبونه ناشی از لطف کم زمون بود

تحمیل شدن پاهای من به یه راه

پوشیدن شلوار گشاد واسه حمل سلاح

با اینهمه آب آخه چرا چرکه زمین

عمر منو تو به اندازه پلکه همین

میمونم میرونم میبینم که حقه

میدونم میخونم میمیرم به وقتش

فقط تو شر و گناه ما داریم سابقه

آسمون گریه کن به یاد صاعقه

تا که من قطره شمو بچکم پایین

دنیا رو زیر سوال بشکم با این

قلمی که توی صفحه دستم میرقصه

فرش خدا هم از تنه ی حرفم میلرزه

توی مخ توعم یه اثر متبرک

ولی خودم شدم یه جسد متحرک

یک آشیونه

یک درخت تنها

یک بال شکسته

از سقوط آزاد

بی عشق به بودن

مایوس از دنیا

قلبای شکسته

در غروب دنیا

نفرین بر عشق

نفرین بر یاد

بی نامو نشونه

پرواز در خواب

صیادو کشتن

تنهای تنها

بی نام و نشونه

پرواز در خواب

خستم از ارتفاع پرواز

میخوام بشینم رو شونت

تا آروم بگیرم

در خاک

خستم از ارتفاع پرواز

میخوام بشینم رو شونت

تا آروم بگیرم

در دام