؛{قسمت اول}؛
سردرگمم لا افکار پوچم
میخوام کاری کنم که جزئی از اسرار اون شم
او کیست؟ نمیدانم!
او چی میخواد؟ نمیدانم!
سردرگمم
یه کمی از بحثم گمم
بگو منو درکم کنن
شاید اینجوری حرکت کنم
کوهی سخنگو زوزه های بادن
ماهی کامل با یه نخ سیگار! جاانم
کام بده شب محو نورمه
بزار دود رو با مه بنویسم بفهمم این دودمه
زندگی مریض بر سر من با خاک
آدمایی حریص، بیمار، ناپاک
چوپان دروغگو گله ای نادان
گوسفندانی که علف میخورند با نان
آنان که بد کردن خواهان جنگن
همینا که دین رو سپر کردن مایه ی ننگن
خائنن! دو رنگن
؛{قسمت دوم}؛
فرهنگ، کشتنش چالش کردن
کوروش واسه از بین بردنش خواهش کردن
تمدن ایرانی کو؟ ما که ندیدیم
رضا شاه کو، شاه قدیمی؟
اورشلیم تنها دلیل ثبت خدا
مواد تجارتی کثیف از سمت شما
ایران یه فیلم با موضوع درام
نان، آرد و تنور، اما گران
سی صد و سیزده
واسه بودن توش نه نیست مرد
هرچی میجنبن اینا تیز تر
از آیین میشه گروه ریز تر
ولی نزدیکه روز پایان این بازی
نزدیکه روز خراب کردن و بازسازی
میایی روحانی با منطق با مغز
نصیحتمون میکنی نه با زور با نظم
سعی میکنیکه به ما بگی هست غرور، فردی پست
خدا هست، ظهور نزدیک است...